سلام من یه کوچولوی ناز خیلی دوست داشتنی هستم که مجبورم هر روز صبح خیلی زود از خواب بیدار شم و قبل از اینکه هر کارمندی انگشت بزنه خودمو به مهد معرفی کنم مامانم همیشه میگه: گلکم من در مقابل شیطنتهای تو کم می یارم ظهرا خسته می رسم خونه و با یه ناناز کوچولوی وحشتناک روبرو می شم که هزار ماشااله بمب انرژیه و به یک مامان با انرژی و باحال و با حوصله نیاز داره ولی من... البته مامانم دنبال یه مهد خیلی خوب بود تا اینکه مهد عسل رو پیدا کرد به بابایی میگفت: می خواد من دیگه یواش یواش وارد اجتماع بشم چون واقعا به همبازیهام علاقه نشون می دم و توی خونه مدام بهونه گیریشون رو می کنم ...